طب سنتی و غذای جسم و جان
در مجموعه مقالاتی که در مورد تغذیه داشتیم، پیشتر تاکید کردیم که هرگاه ماده ای وارد بدن شود و یکی از نیازهای طبیعی بدن را تامین کند، غذا نامیده میشود .
این ماده میتواند از طریق دهان یا دستگاه گوارش وارد شود. در مجموعهای به نام جهاز هاضمه، یعنی سیستم گوارشی موجود زنده هضم و آماده فرآوردی و مصرف شده و سپس توسط گلوبولهای خون از طریق رگها و مویرگها به سراسر اندامهای زنده منتقل و مصرف شود.
این مسیر، عامترین و معمولترین روش تامین نیازهای موجودات زنده است.
توصیه می کنیم مقاله {غذایی که ما را می سازد از نگاه طب سنتی} را مطالعه فرمایید.
اما در نوشتههای پیشین به صورت کامل توضیح دادیم که این روش البته معمولترین؛ اما تنهاترین راه جذب غذای موجودات زنده نیست.
همچنین گفتیم که هر چیزی به هر شکل ممکن وارد به وجود یک موجود شود و به هر شکلی و در هر سیستمی که فرآوری شده، جذب گردد و مورد استفاده او قرار بگیرد، نامش غذا است. موجود زنده با آن ساخته شده، به شکل و رنگ و طعم آن درآمده، از آن تاثیر ساختاری و ذاتی پذیرفته و آن غذا بخشی از وجود آن موجو میشود.
حالا میخواهد این غذا، صدا، نوا یا موسیقی خوش باشد یا رایحه، عطر یا بویی دلپذیر، یا حتی یک حس، مثل حس غریبی از قرار گرفتن زیر آفتاب و بازی انگشتان رنگارنگ نور روی پوست تنمان یا طعم عجیبی از خاک نم خورده وقتی قطرات باران گرم تابستانی ناگهان و بیمحابا روی برگهای توت گرما زده لیز میخورند و بازیگوشانه خودشان را روی شانههای ما میاندازند.
شاید باورتان نشود، اما در همان لحظه تمام بدن شما درحال غذا خوردن است. نه تنها بدنتان که کل وجودتان به عنوان یک موجود زنده با ولع تمام سر سفره طبیعت نشسته است. شما غرق در طعم و عطر و حس عجیبی میشوید که برایتان به اندازه تمام خاطرات کودکی آشناست؛ اما هرچه فکر میکنید نمیتوانید سرچشمه آن حس را پیدا کنید.
توصیه می کنیم مقاله {غذا و تغذیه به معنای خاص از نگاه طب سنتی} را مطالعه فرمایید.
اهمیت تغذیه در چگونگی ساخت انسان از منظر طب سنتی
حالا اگر من به شما بگویم منشا تمام آن طعم خوش، هورمونهایی هستند که با تحریک جریان هوایی که از کنار صورتتان عبور کرده و با تنفس به داخل ریههای شما رفته چه میگویید. آنها دست روی پوست صورتتان کشیده و از طریق دهانهای پوستتان بلعیده میشوند. سنسورهای حرارتی سراسر بدنتان دمای آن جریان هوا را حس کرده و به عمق حسگرهای مغزی شما مخابره میکند. در نهایت چشمها و گوشهای شما که نور و مناظر و صداهای آمیخته با تار و پود هر تصویر را به درون مغزتان اسکن کرده، با سرعتی باور نکردنی دادهها را پردازش خواهند کرد. درنهایت تصویری بینظیر برای درک شما ساخته میشود؛ باورتان میشود که تمام اینها در یک لحظه و همزمان در حال تغذیه جسم و در همان زمان در حال سیراب کردن روان و روح شما از طریق فعل و انفعالات هورمونی ترشح شده در درون مغز شما هستند. شما به صورت کاملا ناخودآگاه و شاید هم آگاهانه، مشغول خوردن غذایی دلپذیر و البته مورد نیاز بدن خود بودهاید.
کاملا درست است، به دلیل آنکه ما با این فرآیند به دنیا آمده و بخشی از وجود ما را در بر گرفته و همیشه ملازم حیاتمان و در بودنمان است، درست مثل ضربان قلبمان به آن عادت کرده و دیگر شاید خیلی متوجه آن نباشیم.
در دنیای پر هیجان و پر از حرکت امروز، فرصت نداریم دیگر خیلی از چیزها را ببینیم.
مثل تمام آخر هفتههایی که سوار بر ماشین پر از وسایل و امکانات مجهز خود شده، به محض تمام شدن ساعات کار، به سرعت تمام به سمت جایی که به آن بیرون شهر می گویند، میشتابیم.
بعد با تمام ماشینها و آدمهای دیگری که آنها هم مثل ما در حال شتاب به همان بیرون شهر هستند، مسابقه میدهیم. روی ثانیهها شرط میبندیم و روی کبابی که پای منقل ویلایمان قرار است شب بخوریم، شتاب میکنیم و می رویم و می دویم، تا برسیم.
اما در حقیقت عبور میکنیم و نمی رسیم.
راستش را بخواهید در تمام طول همان مسیری که داشتیم با سرعت از آن میگذشتیم، پروانهها روی بوتههای خودروی رنگارنگ کنار جاده، مشغول بازیگوشیاند. روی همان شقایقهای به ظاهر بیاهمیتی که در حاشیه تمام جادهها بیصدا و آرام رشد میکنند یا آن گلهای ریز بنفش و زرد که هیچ وقت اسمشان را نپرسیدیم. بوی نم خاک تمام صحرا را پر کرده، زنبورها در یک عصر تابستانی دسته جمعی آواز میخوانند و بالای سر گندمهای تازه متولد شده میرقصند. قاصدکهای سرگردان روی دوش باد به هر طرف سرک میکشند و حتی سگهای معصوم، با آن چشمهای درشت و پر از داستانشان، جایی نشسته و با تعجب به این شتاب ما نگاه میکنند. ما مثل تشنهای که پای چشمه حیات برسد و آن را نشناسد و حتی یک قطره آب ننوشد، از کنار این چشمه، تشنه میگذریم.
درحقیقت دنیای امروز تغذیه ما و غذای امروز دنیای ما هم همینطور است.
ما گرسنه میشویم، بدنمان به بخش مشخصی کربوهیدرات، نشاسته، قند، چربیها، ویتامینها و مواد معدنی نیاز دارد. ما کربوهیدرات لازم داریم؛ اما گندم بیسبوس، برنج کاملا پوست کنده و عصاره و چکیده تفالههای غلات را در بسته های شیک و رنگارنگ میخریم.
مقدار زیادی هم ادویه، نمک صنعتی، روغن، شکر به آن اضافه میکنیم تا یادمان برود نان سفید خوش قیافه یا برنج چلوکش شدهای که میخوریم دقیقا چه چیزی است. آنچه از غلات پرک شده در شیر پاستوریزه حرارت دیده بیخاصیت شده پر از مواد نگهدارنده، برای صبحانه خود می ریزیم و آنچه به عنوان خورشت از باقی مانده تفاله شده سبزیجات روی میز غذای خود میگذاریم یا حتی همان مثلا جوجه پرورشی هرگز آفتاب ندیدهای که روی منقل کباب میکنیم، تنها تصویری نقاشی شده با رنگهای براق و شاداب از غذای واقعی است.
به همین علت است که این همه شکلات صنعتی و شکر سفید شده و نمک تصفیه شده و آرد سفید بیسبوس و این همه میوه و سبزیجات گلخانهای و هزار مکمل دیگر را روی میز غذایمان میچینیم و می خوریم. اما هنوز بدنمان دچار کمبود انواع ویتامینها و مواد عالی و سوتغذیهای بنیادین و ضعف در عملکرد اندامهایی مانند مغز استخوانها است. آن وقت مکملهای غذایی را در قالب قرص، کپسول، شربت و انواع کرمهای پوستی به غذای روزانهمان اضافه میکنیم تا جلوی این ضعف را بگیریم.
بعد نمیدانیم با انواع مختلف افت فشار، بالا رفتن فشار خون، دیابتف پوکی استخوان، مشکلات عصبی و بیخوابی، افسردگیهای فصلی، کسالتهای مداوم، میگرن بیامان، آلرژیهای هر از چند گاهی و… که درست مثل همان کورن فلکسهای رنگارنگ و شیرین، خوش آبورنگ و امروزی هستند، چه کنیم؟
تمام اینها را گفتیم تا به این جمله مهم در طب سنتی که سرآغاز هر مبحث تغذیهای است برسیم که:
«هر چیزی که به هر شکل وارد بدن شده، به هر وسیله هضم شده و یکی از نیازهای انسان را برطرف کند، غذا نامیده می شود.
در مقابل آن، تعریف کلمه سم وجود دارد که عبارت است از هر چیزی که به هر شکل وارد بدن موجود زنده شود و کارکرد یکی از ارگانها یا میکرو ارگانیسم های بسیار پیچیده او را دچار اختلال کرده و به هر شکل او را از حالت تعادل حیاتی خارج و دچار عدم تعادل کند.
در این نگاه سلامت موجود زنده، در بهترین حالت در تعادل زیستی او با خودش و پیرامونش تعریف می شود. همچنین بیماری خروج سیستم حیاتی موجود زنده از حالت تعادل و تمایل به انحراف از آن به سمت افراط یا تفریط، یعنی کمبود و نقص یا امتلاء و تجمع تعریف میشود.
یک تعریف مکمل هم برای این بخش وجود دارد که آن واژه دارو است و عبارت است از هر چیزی که بتواند سیستم معیوب یا دچار نقصان شده را به بهترین شکل با کمترین خطر و عوارض برای سایر ارگانها، به مرز تعادل، یعنی سلامت نزدیک کند.»
این تعاریف سهل و ممتنع و سرشار از حکمت، نگاه جناب ابن سینا و تمام حکیمان و طبیبان طب سنتی و طب طبیعی است که به ساختار بدن انسان به عنوان بخشی از یک نظام کلی و جزئی کوچک از کل سیستم هستی نگاه میکنند .
توصیه می کنیم مقاله {نقش تغذیه در شکل گیری انسان} را مطالعه فرمایید.
طب سنتی و غذای سلامت محور
حالا من از شما می پرسم، با این زاویه دید جدید، آیا غذا را از سم میتوانید بازشناسی کنید؟
آیا درست مثل فرق قارچهای نقطه نقطه قرمز و خوشرنگ اما سمی، تفاوت سم را از غذای حقیقی میشود تشخیص داد؟
راستی چقدر از آنچه روزانه آگاهانه و نا خودآگاه، به بدن و سیستم حیاتی خود تزریق میکنیم، سم کشنده و چقدر از آن غذای حیات آفرین و انرژی بخش است؟
و حالا سوال آخر، از این به بعد چطور غذا میخورید؟